دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز ، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به تو خیانت کرده ام !!! و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت
... دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد ، ازهمه همکاران و دوستانش می خواهدکه عکسی ازنامزد، برادر، پسرعمو ، پسردایی … خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکس ها را با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند ، به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت را از میان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان !!!
میشه تنهایی بازی کرد ، میشه تنهایی خندید ، میشه تنهایی سفر کرد ، ولی خیلی سخته تنهایی ، تنهایی را تحمل کرد ....!!!
.
.
.
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ، خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد، خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ، خیانت می تواند جاری کردن اشکی به ناحق باشد
.
.
.
از زندگی هر انچه لیاقتش را داریم به ما میرسد نه آنچه آرزویش را داریم.
.
.
.
اگه گریه کردن دردها رو دوا می کرد ؛ تو داروخونه پیاز می فروختن
.
.
.
بدی‌های من به خاطر بدی کردن نیست. به خاطر احساس شدید خوبی‌های بی‌حاصل است.......
.
.
.
عشق آدم را داغ می کند و دوست داشتن آدم را پخته ...
هر داغی یک روز سرد می شود ، اما هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود
.
.
.
اینکه واسه خودت کسی هستی دلیل نمیشه واسه منم کسی باشی ...
.
.
.
بعضی ها در حالیکه هندونه زیر بغلت میذارن ، پوست موز هم زیر پات میندازن ...
.
.
.
اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست
واسه اینه که بهترشو پیدا نکرده
.
.
.
وقتی زندگی را از یخ ساختی ، برای آب شدنش گریه نکن ...
.
.
.
وقتی عصبانی هستی مواظب حرف زدنت باش
عصبانیت فروکش خواهد کرد ولی حرفهاییت برای همیشه باقی می مانند.
.
.
.
بدتر از اونایی که وقتی شوخی میکنی جدی میگیرن
اونایی هستن که وقتی جدی میگی، شوخی میگیرن !
.
.
.
سماق ها یم را مکیده ام ،
علفهای زیر پایم را به چمن زن سپردم ،
گنجه ها را پر از نخود سیاه کرده ام ،
وقت آمدنم شد، بگو بیـــا . . . !!!
.
.
.
آدما دو جور زندگی میکنن یا غرورشونو زیر پاشون میذرانو با انسانها زندگی میکنن.
یا انسانهارو زیر پاشون میذارنو با غرورشون زندگی میکنن . . .
.
.
.
قاصدکها هم مانند تو
بعد از کلی آرزو مرا ترک گفتند
انگار این رسم طبیعت است
.
.
.
این روزها آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را فرصتی برای خشک شدن نیست . .
.
.
.
وقت خریدن لباس های پاییزی دقت کنید
لباس هایی با جیبهای بزرگ به اندازه ی دو دست
شاید همین پاییز عاشق شُدید
.
.
.
تنهایی یعنی زل بزنی به آی دی روشن طرف و هی بگی لعنتی پی ام بده... بعد یارو آف شه
.
.
.
دل آرام را بی تاب میکنی! دل بی تاب را آرام !
آخرش نگفتی: تو ، دردی یا درمان ؟
آیا میدانستید مرغ با شنیدن موسیقی بزرگترین تخم را میگـذارد ؟
.
.
.
یا میدانستید مورچه کارگر تا ۵ سال و مورچه ملکه تا ۲۵ سال عمر میکند ؟
.
.
.
آیا
میدانستید زنبور عسل ۲ معده دارد یکی برای جمع آوری عسل و دیگری برای هضم غذا
؟
.
.
.
آیا میدانستید مورچه نسبت به بدنش بزرگترین مغز را دارد ؟
.
.
.
آیا میدانستید بـدن انـســان برای حفظ تعادل خود در حـال ایستادن از ۳۰۰ عضله
استفاده میکند ؟
.
.
.
آیا میدانستید سرعت سریعترین حلزون ۲۳ میلیمتر در ثانیه
میباشد یعنی ۱کیلومتر در ۵ شبانه روز؟
.
.
.
آیا میدانستید هر فرد هنـگام غــذا
خوردن بطور مـتـوسط ۲۹۵ بار عمل بلعیدن را انجام می دهد ؟
.
.
.
آیا میدانستید
خواب کمتر از ۶ ساعت و بیشتر از ۸ خطر ابتلا به دیابت را افزایش میدهد ؟
.
.
.
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
.
.
.
به سیستم پیامگیر دفتر ریاست جمهوری خوش آمدید:
برای یادگیری فنون اختلاس
عدد 1
دیدن هاله نور عدد 2
آموزش مدیریت جهان عدد 3
ثبت نام در تور استان گردی
عدد 4
ارتباط با امام زمان عدد 5
و ملاقات حضوری با خداوند متعال عدد 6 را
فشار دهید
.
.
.
* دوستم دستم گلابی دیده میگه گلابیه ؟! میگم پ نه پ لامپه حالت تهوع بهش دست داده سبز شده
* نشستیم داریم فیلم میبینیم به رفیقم میگم یکم تلویزیونو بچرخون
میگه : سمت تو ؟
میگم : پـَـــ نــه پـَـــ سمت قبله ، باشد که مقبول درگاه احدیت قرار بگیرد ...
*به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان… میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم
* ساعت 12 نصفه شب لامپ اتاقمو خاموش کردم بخوابم مامانم اومده درو باز کرده میگه داری میخوابی؟ پ نه پ چراغارو خاموش کردم میخوام درس بخونم!!!!!!
* یه شب با بچه ها رفته بودیم کوه و کنار آتیش نشسته بودیم منتظر جوش آمدن آب قوری بودیم به یکی از بچه ها گفتم چایی خشک را بیار گفت: میخوای چایی دم کنی گفتم:
پ نه پ میخوام چایی را جای اسفند بریزم رو آتیش تا درختها هوشت و چشم نزنند
* میخواستم بخوابم به خواهرم گفتم لامپو خواموش کن. گفت نورش اذیت می کنه؟ گفتم: پــَ … گفت: جرات داری بگو؟ گفتم:پتو میکشم سرم خوب. گفت آفرین بلاخره آدم شدی گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فکر کردی تا ابد الاغ می مونم
* از تعمیر گاه ماشین برگشتم، بابام میگه چرا پیاده ای؟ ماشین درست نشد؟ پـَـــ نــه پـَـــ درست شد، ولی چون عملش سنگین بود گفتند ۲۴ ساعت باید تو ICU تحت نظر باشه
*عمو زنجیر باف … بعلههه زنجیر منو بافتی ؟ ــ پـَـــ نــه پـَـــ شکافتم دارم دوباره نخ گوله می کنم
* با دوستم دعوام شده، رفته به درخت تکیه داده
میگم :فهرکردی که رفتی اونجا؟
میگه : پ نه پ دارم آماده می شم تو فیلم هندی بازی کنم!!
*رفتم تو مغازه موبایل فروشی بارو بعد3 ساعت میگه شما چیزی می خواستین.پ نه پ اومدم 1 عکس دسته جمعی با موبایلا بگیرم
*سر کلاس درس تخصصی بودیم که یه شاگرد می پرسه استاد میتونیم ماشین حساب بیاریم منم سریع گفتم پ نه پ چرتکه بیار با چرتکه محاسباتو انجام بده
*رفتم به همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟
می گه می خوای غذا درست کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام بخوابم روشون
تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره
*پلیس می خواد ماشینو ببره پارکینگ به افسره می گم آقا تورو خدا نبر میگه ماشینو ؟؟؟؟گفتم پَـــ نَ پَـــ گیتار شماعی زاده رو...دیدم افسره عصبانی شد یه نگاه کرد به راننده جرثقیل گفت ببرش...گفتم غلط کردم جناب میخوای ماشینو ببری پارکینگ؟ گفت پَـــ نَ پـَـــ میخوایم بلندش کنیم زیرشو جارو کنیم!!!
* به دختره میگم واقعا بدجوری تو دلم نشستی...میگه یعنی خیلی دوستم داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ گفتم جاتو عوض کنی درست بشینی
* رفتیم پارک
سه نفر داشتن می رفتن ما نشستیم جاشون؛
چند دقیقه بعد چند نفر اومدن با حالت تعجب می گن : دوستای ما که اینجا نشسته بودن رفتن؟!
گفتم : پ نه پ ! ما نشستیم روشون....
* بهش میگم تیم ملی امشب 7تاگل زده ها؛میگه به فلسطین! پ ن پ به اسپانیا